وبلاگموبلاگم، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

دنیای سایه

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ☘🌱

روزهای سپید من رمان

1400/8/17 11:47
نویسنده : سایه
147 بازدید
اشتراک گذاری

بخش اول
+مامان من نمیخوام آخه چرا؟
_بیخیال سایه چرا انقدر نگرش منفی به همه چیزا داری ، خب به نظر من الان بهتر شده یکم لبخند بزن حالا مگه ......
اینقدر هم مثل برج زهرمار نباش که حال آدم بهم میخوره!
نگاه متعجب مامان و سایه به خواهر کوچیکتره افتاد که در حالی که داشت کتابش رو میخوند اینو گفت ......
+فضول خانم چند ساعته داری به حرفای منو مامان گوش میدادی؟
خواهرش با خنده ای ریز ریز گفت :
صدای جر و بحثتون تا همین جا میومد که.......
سایه توجهی بهش نکرد و ادامه داد :
مادر من آخه مگه میشه این چکاریه که آقای پدر کردند؟
آخه کی حوصله داره که ۷۰ تا قطعه ۵ دقیقه ای رو بشینه از اول تا آخر گوش بده و اصلاح کنه و..... آخه پدر من چرا این وقت صبح منو اینجا کشونده ، بعد هم توقع داره لبخند بزنم و بگم عالیه و به ایده ی نبوغ آمیز پدرم آفرین بگم و ایشون رو تحسین کنم:/
(بعد با اندکی تامل ادای پدرش را با لحجه ای خاص و بانمک درآورد)
+همین گروه موسیقی خانواده رو دوباره دور هم جمع میکنه:/
مامان خانم با همون لحن جدی قبلش گفت :
_ من نمیدونم این خودت و این پدرت خودت بهش بگو من چیکاره ام !
+هیس مامان صبر کن !
_ باز چیشده سایه؟!
سایه به مادرش با حالت چشماش علامت داد که سکوت اختیار کنه و پاورچین پاورچین به سمت در پشتی آشپرخانه که به حیاط منتهی میشد رفت :
+فضول خانم من سایتو می بینم ها!!!!!
خواهر کوچیکه سایه با حالتی که معلوم بود جا خورده بود گفت :
_ای وای سایه چیکار میکنی من که دارم کتابمو میخونم ، اصلا..... اصلا تو اینجا چیکار میکنی به من چیکار داری؟؟
مامااااااان سایه رو نگاه!!!!!
مامان با حالتی نیمه عصبی از آشپرخانه داد زد :
_ سایه خانم چرا ناراحتی خودتو سر این بچه خالی میکنی خجالت از سنت نمی‌کشی تو مثلا دکتر و تحصیل کرده ای با بچه ۱۲/۱۳ ساله درافتادی🤨🤨🤨

پسندها (4)

نظرات (25)

ورود به نی نی وبلاگ

ارسال نظر در این پست تنها برای نی نی وبلاگیها مجاز می باشد، بدین منظور لطفا ابتدا وارد منوی کاربری خود در نی نی وبلاگ شوید.

17 آبان 00 13:04
منم دوست دارم رمان بنویسم، اما نمیدونم موضوعش چی باشه، چی بنویسم، اسمش چی باشه😄
سایه
پاسخ
من هنوز اسمی برای شخصیت خواهر کوچیکه پیدا نکردم 😅

17 آبان 00 15:39
خب اسم خواهرت رو بذار روش
سایه
پاسخ
اونو برای یکی دیگه که بعدا مبینید توداستان گذاشتم
همینطور اسم خودم برای شخصیت خارجی داستان
 

17 آبان 00 19:19
مگه اسمت سایه نیست
سایه
پاسخ
نه

17 آبان 00 19:19
من می تونم چند تا اسم برای خواهر در داستان پیشنهاد بدم
سایه
پاسخ
چیا خارجی باشه 😜

17 آبان 00 19:23
پس چیه اسمت؟
سایه
پاسخ
همون سایه

17 آبان 00 19:23
خارجی باشه؟
سایه
پاسخ
آره

17 آبان 00 19:35
الیزابت
سایه
پاسخ
نگاه کن 
سایه 
غزل 
آدری 
یک چیز خاص

17 آبان 00 19:35
کتایونم خوبه ولی نمیدونم خارجیه یا نه
سایه
پاسخ
😂😂

17 آبان 00 19:37
نادیا
سایه
پاسخ
نه

17 آبان 00 19:37
رزیتا
سایه
پاسخ
نه جالب نیست با توجه به پارت ۲ بگو

17 آبان 00 19:38
رز
سایه
پاسخ
این شد یه چیزی بازم پیشنهاد بده

17 آبان 00 19:39
آتنه
سایه
پاسخ
نه

17 آبان 00 19:40
آتنا
سایه
پاسخ
نه

17 آبان 00 19:40
کاملیا
سایه
پاسخ
خیلی قدیمیه

17 آبان 00 19:42
النا
سایه
پاسخ
خزه

17 آبان 00 19:42
آنیسا

17 آبان 00 19:43
نبات

17 آبان 00 19:43
ترمه

18 آبان 00 12:07
اسم هایی که گفتم خوب نبود؟
سایه
پاسخ
خیلی نه

18 آبان 00 14:12
سارا

18 آبان 00 14:12
آوا

18 آبان 00 14:12
هانا

18 آبان 00 14:12
سوفیا

18 آبان 00 14:12
لیانا هم فکر کنم خارجی باشه

18 آبان 00 14:45
خوب نبودن؟
سایه
پاسخ
نه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دنیای سایه می باشد