وبلاگموبلاگم، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

دنیای سایه

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ☘🌱

خدا میگه :

وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ ﴿۹۷﴾ مکارم شیرازی: ما مي‏دانيم سينه تو از آنچه آنها مي‏گويند تنگ مي‏شود (و تو را سخت ناراحت مي‏كنند). فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ ﴿۹۸﴾ مکارم شیرازی: (براي دفع ناراحتي آنان) پروردگارت را تسبيح و حمد گو، و از سجده كنندگان باش. وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ﴿۹۹﴾ مکارم شیرازی: و پروردگارت را عبادت كن تا يقين (مرگ) فرا رسد.
28 تير 1402

امیر مومنان ما

رخ بنهید به کعبه  باز شد در بهشت  امد کسی که میکند عدل خدا را در زمین اجرا  و تنها کسی است که  در میان انهمه درد و رنج  همواره یاور والای پیامبر است دست میکشد بر سر  یتیمان مدینه  در مقابل ظلم  نمی ایستد  آنقدر عاشق خداست و حتی در شب وصالش به بهشت و رستگاری هم  در نماز است  آری او علیست  مرهم دردش یک چاه است اما او مانند ستون ایستاده  دشنمان همه بنگرید  علی خانه نشین نمیشود  علی شبانه میرود خانه یتیمان  ای علی خواسته هایمان از به خدا بگو  صدای تو رسا تر است و دستگیرا تر ای علی&nbs...
15 بهمن 1401

اشک اشک اشک اشک ، سرانجام بی پایان حال من ، اینبار نه برای درد ، بلکه برای ریختن قطرات خوشبختی بر روی زمین خشک گونه هایم...

خوشبحال من که شما ها رو دارم ، شما هایی که وجودتون صفای بهشتی و سرشتتون از طلاست🌝🌝

خوشبحالم که شما با منید😍🙂 پ.ن گوشه ای محبت های بیکرانه اتون❤️❤️😍 ...
15 آبان 1401

روزای عجیبی که روز به روز خوب و بهتر میشن!

این روزها خیلی عجیب شده .. خداردشکر من بهتر شدم ، الحمدلله اوضاع رو به رواله و دوباره همون جو دوستی بین ماها برقرار شده ! من و مادام (لقبشه😂) رابطمون خوب شده  کم کم درسامو دارم بهتر میخونم  دیگه کمتر کسیه که اذیت کنه ، باهم میخندیم ، باهم غصه میخوریم و با هم لذت میبریم ! امروز عربی نداشتیم ، والیبال بازی کردیم و من تا تونستم جیغ زدم ! اسممو برای تک نوازان مدرسه نوشتند ! مادربزرگم خونمونه و قراره برم والیبال  دیروز هم کلی دوچرخه سواری بعد از ظهری کردم(خیلی خوب بود) تسلطم روی نت نوازیم بیشتر شده🙃🙃 خدایا اینو میدونم که میبینی بدون بابت تک تک لحظات اینروزها ازت اونقدر ممنونم که حد نداره  از ته...
18 مهر 1401

لالایی

از بچگی عاشق جاده و مسیرش بودم.... صدای ماشین برایم همچون لالایی بود ... در خیالم داستانی بود که هرشب و هرروز مرور میشد  جاده گیسوان دختری بود که کوه عاشق آن شده بود.. اما کوه عاشقی سرسخت مثل زمین داشت که نمیخواست معشوقش سهم کس دیگری شود .. پس اورا محکوم کرده بود تا روزی که از جنس زمین شود بر سینه اش بماند و بماند کوه از این دوری خسته بود دختر گیسو کمند قصه ها برای عاشقش گیسوانش را فدا کرد.. انداخت به زیر پای رهگذارن تا از آن عبور کنند و از او برای مجنونش بگویند... تمام کودکیم در میان این خیال پردازی گرفت .. ای وای کوه برفی شده.. امشب عروسی زمین و کوه است.. نقل می ریزند.. موهای دخترک خیس و کثی...
16 شهريور 1401

معرفی نمایشنامه جدیدم...برف در تابستان

بخش از زندگی دختری که... احساس نبودی و هیچ می‌کرد.. مورد تمسخر قرار میگرفت و هبچکسی برای درک نداشت تا اینکه از فراسوی باور ها.. یک فرشته آمد...
30 مرداد 1401

خاطره امروز و دیروز

دیروز : صبح رفتیم دریا و....که نوشتم عصر بعد از کلی استراحت رفتیم پینگ پنگ رو میزی با یه پسر ۵ ساله بازی میکردم😐 اول هی میزاشتم ببره ازم بعد دیدم نه...رجز میخونه منم تو ۶ دور ازش بردم 😄😄😂🙂 بعدش بابام با دوچرخه اومد دنبالم با همکارای مادرم رفتم دوچرخه سواری ، بعدشم شام و دریا.. آسمان همچون نگاه های پر مهر خداوند  ، درخشان و همچون زیبایی مطلق درخشان ، دلم گرفته بود ، انگار مهربانی هایم را گم کرده بودم تا پیشکش ستارگان دوخته شده به آسمان کنم ، اما شاید ، مهربانی اندک من  در مقابل خوبی های بیکران آنها ، هیچ بود.... شب خوش آسمان ! موقع شام با گربه ها ماجرا داشتیم😂😂 صبح ساعت ۱۰ پاشدم رفتم با بابام موتور چهارچرخ سو...
13 مرداد 1401

مسافرت به ساری

سلام! دیروز ظهر اومدیم ساری الان هم روز اولیه که اینجاییم! امروز رفتمدریا همینطور جلو میرفتم که یهو زیر پام خالی شد ، هرچه تقلا کردم ، به موج ها حتی چنگ زدم که نیوفتم ، ولی ....کلا موش ابکشیده شدم ، سوسن خانم (اسم مستعار غارتگر)بنده رو با شن و...مورد فیص قرار داد 😒🤣🤣💔💔🥲 بابامم هم رفت موتور چهار چرخ سوار شد (منم میرم😒😂) الانم اومدیم و قراره عصر با سوسن خانم دوباره گشت بزنم * *خاطره دیروز : دیروز بعد ناهار همه خوابیدن منم با سوسن مهربانم رفتیم بیرون (تو شهرک بودیم) میگفت گمم نکنی و همراهمم میومد 😐😐❤️ رفتیم پارک سوار تاب شدیم و کلی خرابکاری دیگه... و برگشتیم🙂❤️ راستی ، امیدوارم یاس جونم خوب بشه❤️❤️❤️ ...
12 مرداد 1401
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دنیای سایه می باشد