شعر جدیدم
حقیقتش اینو برای یکی از همکلاسیام با وزن اسمش نوشتم تو زنگ اجتماعی ..
با طرب و شور وفا کرده ای
وه که ببین باز چه ها کرده ای
از بر دل بار سفر بسته ای
عزم رسیدن به کجا کرده ای
خنده کنی ، گریه کنی ، بازهم
دلبری و مهر و وفا کرده ای
یار منی ، طالب دیدار خود
این دل مجنون ز جفا کرده ای
شعر نباشد بس این حرف من
دلبر من بین که چه ها کرده ای !
شعر نمی خوانم و هم شاعرم
بین که مرا در چه فدا کرده ای
ای که دل غمزده ی عاشقم
باز پر از مهر و وفا کرده ای
دلبر من راه جفا طی مکن
اه بگو عزم کجا کرده ای
باز مرا بر سر کویت بخوان
با من بیچاره چه ها کرده ای
از نظر و حال دل غمزده
رفته ای و عزم جفا کرده ای
دلبرکم عزم چه ها کرده ای
سوی چه کس با که وفا کرده ای
گو به من زار و پریشان خود ،
دلبرکم باز چه ها کرده ای
با چه کسی عزم وفا کرده ای
مهر خودت را به چه کس داده ای
سوی چه کس دل به وفا داده ای ؟