خونه تکونی
الان که دارم این پست رو مینویسم از سرمای خونه به زیر پتوی گرم و نرم پناه بردم و روی تختم لم دادم و به پنجره خیره شدم گوشی بابام رو ویبره است و خود بابام با خواهرم قایم موشک بازی میکنه🙂👏👏 برنامه دارم تا بعد از نت گردی یکم به درسام برسم🤓 خب از چهارشنبه ۲۵ اسفند شروع میکنیم. مامانم اومد و گفت باید طبقه هارو بریزم بیرون ، پاشو برو اون طبقه ی درهمت رو مرتب کن😐😐😐💔 منم گفتم کاری دیگه ای نیست؟😂 گفت چرا یکم جلو دری ها و... اینا هست باید بشورم 😶 منم گفتم خب بده من ببرم بشورم 🤓🤓🤓 بله مادر من از دوتا جلو دری کل قالیچه های خونه رو داد به من😐😐 منم مثل بچه ی گل کل تاید هارو تموم کردم 🙂 اومدم واتس...
نویسنده :
سایه
15:24