رامسر
غمش در نهانخانهٔ دل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری آسان بر آرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند
پی ناقهاش رفتم آهسته ترسم
غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن پای در گل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
طبیب از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند؟
سلام به همه شما
بالاخره تنبلی ام تموم شد و شروع به نوشتن سفر ۷ روزه ام به بهشت بی نظیر جهان یعنی شمال کشور رو شروع کردم
خیلیه خب
قرار شد ۷ اسفند به شهر زیبای رامسر بریم
اما متاسفانه بنا به دلایلی ۸ ام رفتیم
صبح ساعت ۴ بیدار شدیم و ۵ حرکت کردیم ، تو مسیر بنده فقط آهنگ گوش دادم تا اینکه از یک منظره ی فوق العاده رسیدیم و چندتا عکس گرفتیم
رفتیم و رفتیم رسیدیم به بابل
اونجا به مدت ۳۵ دقیقه توقف داشتیم بعد از بابلسر ، فریدونکنار، محمود آباد ، آمل (من اینجا خواب بودم وقتی رسیدیم نور بیدار شدم و تا همینجا یادمه)
نور... خداوندا عجب شهری بود
واقعا معماری جذابی در خانه هاش بکار رفته بود !(ولم کنن فقط از نور میگم ) خلاصه رسیدیم رامسر
بنده که از تمام ۹۹ سرچم در گوگل برای جاهای دیدنی رامسر کاخ مرمر رو دیده بودم به محض رسیدن دنبال کاخ مرمر بودم
رفتیم به اونجایی که رزو کرده بودیم ، یه ویلا با درختای جذاب پرتقال و نارنج (خانم صاحبخانه اینقدر مهربان بود که وقتی فهمید من گلخونه دارم یکی از گلای خاص همون منطقه رو بهم داد تا بتونم تو شهر خودم پرورشش بدم)
اونجا ۴ تا گربه بود!(با یکیشون تا روز آخر ماجرا داشتم)
آها از مسیر نگفتم
پر از شالای بافتنی خاص و قشنگ بود که در آخر یکیشو خریدم
خلاصه شب شد و ما خواستیم بریم دریا
پروردگارا،چقدر هوا سرد بود!
اول تو بلوار قرینه و جذاب کازینو پیاده روی کردیم و بعد چون ماشینمون رو بر نداشته بودیم تاکسی گرفتیم🥲(چون از کازینو تا دریا خیلی راه بود)
رفتیم دریا و فقط یادمه سرد بود و من و مادرم گرشا رضایی میخوندیم
فردا صبح اولین نفر بیدار شدم بریم کاخ مرمر
مدیونید بگید گم شدن کیف و گوشی مادرم تقصیر من بوداا!
خلاصه بزارید عکسا روایتگر باشن
بقیه رو تو پست بعد میزارم
بنازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری آسان بر آرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند
پی ناقهاش رفتم آهسته ترسم
غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن پای در گل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
طبیب از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند؟
سلام به همه شما
بالاخره تنبلی ام تموم شد و شروع به نوشتن سفر ۷ روزه ام به بهشت بی نظیر جهان یعنی شمال کشور رو شروع کردم
خیلیه خب
قرار شد ۷ اسفند به شهر زیبای رامسر بریم
اما متاسفانه بنا به دلایلی ۸ ام رفتیم
صبح ساعت ۴ بیدار شدیم و ۵ حرکت کردیم ، تو مسیر بنده فقط آهنگ گوش دادم تا اینکه از یک منظره ی فوق العاده رسیدیم و چندتا عکس گرفتیم
رفتیم و رفتیم رسیدیم به بابل
اونجا به مدت ۳۵ دقیقه توقف داشتیم بعد از بابلسر ، فریدونکنار، محمود آباد ، آمل (من اینجا خواب بودم وقتی رسیدیم نور بیدار شدم و تا همینجا یادمه)
نور... خداوندا عجب شهری بود
واقعا معماری جذابی در خانه هاش بکار رفته بود !(ولم کنن فقط از نور میگم ) خلاصه رسیدیم رامسر
بنده که از تمام ۹۹ سرچم در گوگل برای جاهای دیدنی رامسر کاخ مرمر رو دیده بودم به محض رسیدن دنبال کاخ مرمر بودم
رفتیم به اونجایی که رزو کرده بودیم ، یه ویلا با درختای جذاب پرتقال و نارنج (خانم صاحبخانه اینقدر مهربان بود که وقتی فهمید من گلخونه دارم یکی از گلای خاص همون منطقه رو بهم داد تا بتونم تو شهر خودم پرورشش بدم)
اونجا ۴ تا گربه بود!(با یکیشون تا روز آخر ماجرا داشتم)
آها از مسیر نگفتم
پر از شالای بافتنی خاص و قشنگ بود که در آخر یکیشو خریدم
خلاصه شب شد و ما خواستیم بریم دریا
پروردگارا،چقدر هوا سرد بود!
اول تو بلوار قرینه و جذاب کازینو پیاده روی کردیم و بعد چون ماشینمون رو بر نداشته بودیم تاکسی گرفتیم🥲(چون از کازینو تا دریا خیلی راه بود)
رفتیم دریا و فقط یادمه سرد بود و من و مادرم گرشا رضایی میخوندیم
فردا صبح اولین نفر بیدار شدم بریم کاخ مرمر
مدیونید بگید گم شدن کیف و گوشی مادرم تقصیر من بوداا!
خلاصه بزارید عکسا روایتگر باشن
بقیه رو تو پست بعد میزارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی