پست قبل خوب بود؟
خدا بیامرز پدربزرگم خیلی به چای سروقت اعتقاد داشت
در یک ساعت معین از مغازش میومد خونه فقط به صرف چای
این اواخر که دستاش میلرزید بازهم کتری سنگین رو می آورد که فقط به بهونه ی یک لیوان چای دور هم باشیم
الان میفهمم اولویت چای نبود
چای فقط بهونه بود ، بهونه ای برای دیدار......
الان هروقت که برای خودم یک لیوان چای میریزم میرم تو فکر و غرق خاطرات پدربزرگم میشم
دلم برای چای آقا جان تنگ شده
شاید هم برای خود آقا جان ، چای یک بهانه است....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی