وبلاگموبلاگم، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

دنیای سایه

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ☘🌱

شعر امروز

1402/7/9 22:09
نویسنده : سایه
50 بازدید
اشتراک گذاری

موضوع انشاد
بزرگ شدن را تعریف کنید :
در خاطرم ناید بگویم حرف پر سودی 
چون لیک ازین گفته نیاید نیک مقصودی 
اما چه گویم چاره چیست این زنگ انشاست 
تا بانگ زنگ آخرین بر عهده ماست 
در یک غروب تیره در گرمای تابستان 
من کودکی بودم پر از شادابی و ایمان 
درس هنر را سخت می پنداشتم اسان 
وای از من و استاد من از اینهمه خوبان 
بیچاره من باز ترس بر می داشتم سازی 
وان ساز را اسان شمردم از سر بازی 
آن مشق انگشت و زبر گیری و صد دانگه 
از دست من میشد شنیده بانگ چون غازی 
یک عصر با پای پیاده خسته و نالان 
از بیم حرف مادرم ترسان و بگریزان 
باهم قدم برداشتیم با مادرم رفتیم 
اما نه او دنبال دعوا و نه من حیران 
چندی گذشته من کهن گشتم به ان دوران 
امروز چیزی نیست تا ترسان کند این جان
شش دانگه و یک دانگه و زیر و زبر باهم
خواهم زد و چیزی نیاید بد میان ان
درس هنر در کودکی سختی بود اما
امروز مانده حسرت ان کودکی اینجا 
وان میوه پر از طراوت حال امد بار 
اما نشد بار دگر ان غنچه سرحال
داد و امان و صد فغان از کودکی هایم 
صد ناله و صد درد و صد ماتم براین حالم 
یک نامه را صدبار خواندیم بانگ امد ای 
مانند خوبان خوب ناید این درین عالم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دنیای سایه می باشد