باران نمی بارد
نمی دانم چرا دیگر نباریده است بارانی
بر این بام خاکی و درختان شهرمان
نمیبارد باران
به دستان خشک و زخمی کشاورز
نمی بارد باران
به صورتهای بی نشاط و خسته ی دانش آموزان
نمی بارد باران
که با صدایش
اندکی نشاط در دلها جان بگیرد و جوانه بزند
نمی دانم ، نمی دانم ......نمی دانم چرا
باران نمیبارد
نمی دانم چرا تب هوای گرم طاقت فرسا نمی شکند
اما میدانم ،
دلم لک زده برای سرما
برای درس خواندن در هوای ابری
برای بوی نشاط انگیز خاک نم خورده
برای شب بارانی
برای خبر
بخواب امروز تعطیل است
چیزهایی که گمان نمیکنم
برای نسل ما
وجود داشته باشد
برای هوای سرد
سوپ داغ مادر
صدای چک چک باران
قطره آبی که توسط آسمان
از ما دریغ شده ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی