بوی جوی مولیان اید همی
هر لحظه داره وایب عید تداعی میشه
هر لحظه داره وایب عید تداعی میشه
<audio preload="none" src="https://dl.melovy.ir/2021/03/bikalam-Bahar-Delneshin-Bahar-Delneshin2.mp3" controls="controls" style="float: left;width: 100%;"></audio>
پرسش کنار پاسخ
اشعار من همینند ، پرسش کنار پاسخ جانان سوال پرسد جانم جواب اینست روزی میان مهتاب ، با جمعی از ملایک پرسیدم از تو جانا ، چندی سوال از دل گفتی جواب من را ، با دردی از دل خود گفتم که راز خود را ، با زاری و کنایه گفتی که صبر ها کن ، تاروز با کنایه گفتم غمی که دارم ، باشد زیاد ، اما بی یاد توست جانا ، غم ها در انتظارم گفتم که شادی من ، با یاد توست جانا گفتی در انتظارم ، اینها همه فغان است گفتم چرا چنین تو ، گویی مرا به زاری گفتی که این جنون است ، ورنه چه انتظار است گفتم که از که گویم ، وقتی سخن هم ازتوست گفتی سراغ ان رو کز جان تورا بخواهد&nbs...
به چه می اندیشی
به چه می اندیشی من ز آمال جهان بیزارم چقدر بیهوده و چه پوچ و خالی پی یک حرف جهان می گردیم و به خود می اییم و زمانی را در ایِنِه می بینیم که دگر باز جوانی رفته و تو می مانی و موج حسرت ها و اشک ها پی در پی چقدر بیهوده پی دنیا گشتیم و چه بیزارم از روزگاری که چنین پی رویای من است چقدر بیهوده... به چه می اندیشی رهگذر خسته شدی ؟ من ازین دور جهان خسته شدم تو ز چه دلگیری؟
نویسنده :
سایه
12:07
شعر جدیدم
دردا که من از دولت خود باز رهیدم مستانه روانه شده ، مستانه پریدم ان مطرب خندان دهن و ساقی مدهوش در مکتب انان که زدم ساز ، پریدم یارا به رخ ماه تو کردم نظری چند فردا که رسید از همه کس دل ببریدم شعرم غزلی بود که دادم پی معشوق خواندن اثری بود ، کزو دل ببریدم مارا به سر زلف گنه کار همی چند مستانه روانه کند این ساقی مخمور ابیات من از شوق رسیدن به کجا رفت رفتش پی ان که کند جان به فدای خم ابروش از دولت ما جز به وفا کس نشناسد بیچاره کسی را که مرا پند نگیرد فردای جهان من و تورا وقت جدایی کی میکند این طالع دل عزم رسیدن🌸 ...
نویسنده :
سایه
11:09
نامه ای به خودم
سلام دختر زیبای قشنگ مهربون با سلیقه توانمند ممنونم که به خاطر خوشحالی دائمی و طولانی مدت فردا از خوشی ها کوتاه و زودگذر امروزت میگذری خدا خودش تلاشاتو میبینه و تو امتحان کمک کردنش نمره میده 🌹🌷🥰☺️☺️🌸
شعر جدیدم
حقیقتش اینو برای یکی از همکلاسیام با وزن اسمش نوشتم تو زنگ اجتماعی .. با طرب و شور وفا کرده ای وه که ببین باز چه ها کرده ای از بر دل بار سفر بسته ای عزم رسیدن به کجا کرده ای خنده کنی ، گریه کنی ، بازهم دلبری و مهر و وفا کرده ای یار منی ، طالب دیدار خود این دل مجنون ز جفا کرده ای شعر نباشد بس این حرف من دلبر من بین که چه ها کرده ای ! شعر نمی خوانم و هم شاعرم بین که مرا در چه فدا کرده ای ای که دل غمزده ی عاشقم باز پر از مهر و وفا کرده ای د...