نفرت

شاید!

سلام گلکسی عزیزم...
نمیدونم الان میای دوباره جوابمو بخونی  یا نه
امیدوارم از تاخیر دو ماهه ام چشم پوشی کنی چون ...یه برهه ای که من بهش میگم برهوت احساس خیلی خوبی نداشتم ...
ترس ..غم .. استرس..همه چیز درهم آلوده و درهم تنیده شده بود و کسی جز خودم قادر به گره گشایی نبود... برای گره گشایی نیاز بود زمانی رو بزارم و یه محیط هایی رو کمتر بیام و بیشتر با خودم خلوت کنم تا از لحاظ فکری بهتر بشم و بتونم کارهای معقولانه تری بکنم و ایده های بهتری ارائه بدم (که گرچه چندان موفق نشدم) اما توصیه هاتو همون موقع خوندم..ولی خواستم تموم کنم کارام رو تا بتونم بر اساس نتیجه ای که حاصل شد پاسخ بدم ...میدونی توی مدرسه ما یک مدریریت جدید اومده که فعلا تمایل داره به خواسته ها و اقدامات خودش تمرکز کنه و به اونا فکر کنه و بها بده تا بیاد و به توانایی های و قابلیت های دانش آموزان فکر کنه (یه چیزی تو همین مایه ها ..کلمات معقول موقع نوشتن همه از ذهنم میپرن) 
برای همین یکم استرس هست..
البته ! من خودم آدم استرسی هستم و یخورده اهمال کاری و تنبلیم قاطی اش کن !
و منشا استرسم تقریبا همینه..و با اطلاع از این وضع میشه گفت 
استرسم تقریبا درمان شده...
فعلا باید روی پشتکار و تمرکزم کار کنم و اینکه مدرسه ما کارکردش براساس نمره هستش و چون نمره از جون مهم تره یکم اغراق آمیزی میکنم ولی همینه..
به هر حال..
خیلی خوبه که آدمی مثل تورو دارم که راهنمایی ام بکنه  
میدونی..
من متوجه شدم چطور از زندگیم لذت ببرم...لبخند بزنم و حال خودمو خوب بکنم..لم بدم توی کتابخونه و از ترا من چشم در راهم لذت ببرم 
آمده ام که سرنهم بخونم و عشق رو با تمام وجودم لمس کنم و به سر ببرم..
فعلا حالم خوبه و امیدوارم سال جدید رو با افکار درست و منطقی و انرژی مثبت شروع کنم...
برای تو بیشتر از اینکه بخوام کلامی بگم شاید از ته ته قلبم آرزو دارم به اونچه که تو قلبته و بهش باور و ایمان  داری برسی و میدونم که میشه دخترک مرموز و پر انرژی وبلاگ!
لطفا هر وقت اینو خوندی ! به یاد من باش🙂 این بیشترین چیزیه که میخوام 
به یاد کسی که فارغ از القاب و اسم و کلمات ..سعی میکنه خود واقعیشو بیرون بکشه  و فراتر از لمس ..عاشقانه روحش رو در آغوش بگیره...❤️
دوست تو..
سایه 

😅

از عید خارجیا به عید خودمون رسیدم 😂😂