من کیم؟

نگران نباش منم باهات همدردم

لطففف داریی خوشحلمم به جمع بندی واقعیییت رسیدیییییی
من همیشه باخودم میگم  تهش که چی اگه یه روان شناس یا وکیل شدم کسی میاد نمرات پایه هفتم هشتمم رو بپرسه
اینا کرم مغزیه که منو تو رو نابود کنه

الان فرزانگان چندی تو؟
چرا میخوای بری مشهد خب حداقل منظقتو بگو بهت مدارس خوب بگم
یادم نمیاد تو تو تهران بودی اصن یا نه
به جان تو همه مدرسه ها اینجورین انقد بچه های جدیدا به انحراف کشیدن نگو و نپرس
بخدا هروقت میرم به مامانم میگم: مامان بچه های مدرسمون خیلی فرهنگ های عجیبی دارن
اصن به سنشون نیستن حرفای عجیب و چرت کارای چرت ذهن منحرف
بعد که بهم میگه چیکار کردن چی گفتن اصن هاج و واج نگاش میکنم
هیچی نمیگم بعد بهش میگم ولش کن بابا اصن زبونم قفل میشه به مامانم بگم
خودشم میلی به دونستن نداره
حالا بیتربیتم هستن
خداشاهده به دوستام گفته بودن پانیسا خیلی سرسادس 
من تو مدرسه نسبت به بیشتر مسائل پوکر فیسم اصلا اهمیتی نمیدم که میدونم یا نه
دو سه بار ازم پرسیدن فلان چیزو میدونی اونو میدونی اینو میدونی
خداشاهده همرو گفتم نه برامم مهم نیس
اینا رفته بودن به دوستام گفته بودن پانیسا خیلی خنگه فلانه
هیچی نمیدونه بچس به سنش نیست
دوستام اومده بودن بهم میگفتن تو نمیخواد جلوشون خودتو بزنی به پاکی
خدا شاهده اگه یه مسئله ساده رو بگی
هزار تو حرف چرت از توش درمیاد پیش دوستام
اون وسط منم که عذاب وجدان میگیرم گوشم به این چرت و پرتا الوده شده
من مدرسم تو مجیدیه و رسالت هستش سرای دانش مجموعه مدارس قلمچیه😐
به خونه حودمونم خیلی دوره
مامانم چندبار بهم گفت نمیخواد بری اینجا مدرسه هم دوره هم فلانه
منم اصرار اصرار نه من باید برم
خلاصه الان میگم سال دیگه هم بمونم ۱۰ ام رو از این مدرسه فرار کنم برم
این بچه های مجیدیه فرهنگ های عجیب و کثیفی دارن
بلانسبت بقیه ولی ایناییی که تو مدرسه ما هستن
یه سور به گاو زدن
تو مدارس امروزی اگه منحرف و اشغال نباشی پس میزننت
اگه خرخون باشی پس میزننت
اگه شاگرد اول باشی پس میزننت
معدلت ۲۰باشه پس میزننت
نمرات خوب بگیری پس میزننت
بیا ببین بچه محبوب های مدرسه همشون یکی از یکی اشغال تر
امسال من با تمام دوستایی که الان باهم اکیپ شدیم
جدا جدا دوست شدم
بعدا به هم علاقه مند شدیم
یکیشونم خیلی اهل شعر و ادبیات بود
یبار من جا عینکیشو خراب کردم ولی هنوز ازم شاکیه😂
خلاصه بگم
مدرسه پره از ادم های اشغال
واقعا دارم عصبانی میشم
باور کن نصف بچه های اشغال رو مخ و اذیت کن مدرسه
پدر مادر دکتر مهندس سخت گیر رو تربیتن
ولی بچشون یاغی و سرکش در میاد.
منم عصبانیم

 

ببین جدی میگم فلسفه دوست پیدا کردن از فلسفه های دیگه خیلی بیشتره
همه هم اکثرا فکر میکنن مشکل خودشونه
اساس و بنیان الکی میزارن تو ذهنشون
ولی باور کن خیلی ادمای زیادی هستن
که بدتر از ما هستن
کلا حالا ممکنه برای تو دوستت نباشه فامیلت باشه هرکیت باشه
من اشاره به رابطه دوستانه دارم
میتونه با هر کسی باشه
ولی اعتماد به ادما یه فلسفه دیگه ای هست که صدرصد از فلسفه دوستی
دشوار تره
تنها کاری که میشه کرد اینه اعتماد نکردن
و هوشیار بودن
چون واقعا میگم گاهی اوقات اعتماد کردن و تکیه کردن 
ادمارو نابود میکنه
باید سالها انتظار داشت تا دید که کسی خیانت نمیکنه؟
میبینی احقانست انگار این حرف من عظمت خدارو زیر سوال میبره
نمیدونم معیار هرکی یجوره
به قول شمس تبریزی
بایزید بسطامی با یک جرعه از معرفت خدا  سیر شد ولی پیامبر هزاران جرعه نوشید و سیراب نشد
یکی میبینی با یه جرعه اون چیزی که از یه دوست میخواد رو بدست میاره
یکی دیگه هرچی از عشق جرعه به جرعه مینوشه  
هنوز اونچیزی که میخواد رو پیدا نمیکنه
فلسفه عجیبی داره
واقعا نمیدونم درباره اعتماد به ادما باید حرف کدوم عالم و عارف و صوفی رو بیارم وسط