سوروس...!
مردی آرام نشسته بود
پشت ابرهای سکوت
در چشمان سیاهش خاطراتی رنگی بود..
گیسوی سرخ و چشمان سبز....
دلش میخواست خطاب شود
با صدای چون ظرافت گلهای سوسن..
آری با صدای
لیلی من!
پ.ن
شخصیت محبوبم از سیریوس به سوروس ارتقا پیدا کرد😐😂
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی