وبلاگموبلاگم، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

دنیای سایه

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ☘🌱

دوشیزه اسمیت هستم از سرسرای اسلیترین😎😎😎

1401/8/8 20:47
نویسنده : سایه
131 بازدید
اشتراک گذاری

خب این عکس کلاس امروزمون بود...

اولین ساعت مراقبت از جانوران جادویی با پرفسور گرابلی پلنگ داشتیم*

بلاتریکس دیوونه همون اول ساعت رو مخم داشت  راه میزفت ، هی بهم طعنه زد جیغ کشید ..دیووونه 

منم با کتاب زدم تو موهای وزوزیش ولی از بدبختیم چوبدستیم گیر کرد تو موهاش 

سوروس بی عرزه مو چرب اومد کمک کنه دربیاره طلسم میرد بلا هم جیغ پاتر بی تربیتم هر هر با رفیق وزوزیش میخندید😑😑*

گرابلی پلنک تند تند از بدن انسان توضیح میداد نمیزاشت سوال بپرسیم ، حالا خوبه جزوه اشو از تکثیری هاگزمید گرفته بودیم!

آخر کلاس به لطف سوخیای مودبانه پاتر و رفیقش ترقه افتاد تو کلاس پتی گرو خنگم بهم طنه زد پرت شدم..😡😡😡

ساعت دوم 

با پرفسور مک گونوگال داشتیم😌😌* با موهای گوجه ایش و عینک با مزه اش 

هییی لوسیوس😒😒😒

هیچی موسفید قاطی اوند پوزخند زد گفت اصیل زاده رو چه به وسایل کثیف ماگلی ، باز خوبه سوروس اینجا بود تونستم کتکش بزنم تخلیه شم😂😂

خب داشتم میگفتم ..چقدر اذیت کننده بود ، خوب بود ولی عالی نبود آخرای کلاس همه چرت میزدن😂😂

ساعت سوم با تریلانی داشتیم😐😐*

اومدم پز بدم گند زدم ، هلن هم از دور برام لایک زد که ایولا😐😐

ساعت چهارم دامبلدور هوس سخنرانی کرد مارو بزور به صف کرد فیلت ویکم فقط به من گیر میداد ، بابا اون تجمع وراجو نگاه کن😐😐

بعد ۳۰ ددقیقه حرفای الکی ولمون کرد به امان پرفسور وکتور اونم گفت شنبه امتحان داریم 😐😐

تازه ایوانزم موقع سخنرانی زد زیر گریه😐😐

من برم که مک گونوگال داره دعوا میکنه😔😔😪😪

😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁

خب خب از اونجا که هیچکس ترجمه نکرده بریم سراغ ترجمه😂

*خیر زیست شناسی داشتیم بحث سلولهای عصبی بود. البته انسان هم یه موجوده جادوییه دیگه😅

* در واقع ن.س بدبختو برد ازش درس پرسید با ز.س تا آخرم یه ریز درس داد😂 البته مادادم بلاتریکس بازیش گل کرد یکمی ها🙂🙂

و موقع زنگم انگار ترقه تو کلاس افتاده بود همه در رفتیم 

*مک گونوگال نبودو خانم فیزیک مهربونمون با عینک گربه ایش بود و قسم و آیه های من که صدام نزنه😂😂

*🤣🤣🤣🤣تریلانی نبود دبیر قرآن بود ولی جو کلاسش جوریه که همرو به فکر مرگ و آخرالزمان میبره..تنها قسمت خنده دارش تلفظ انواع ز در حالات مختلف عبارت قرآنیو داشت گفت ولاضضلاین یهو پشت سریم گفت زززززززززززززززز (باغیظ😂😂😂) 

*ریاضبات جادویی داشتیم🙂

پسندها (3)

نظرات (4)

اسرا
10 آبان 01 0:01
هی روزگار،ای سایه ی بی وفا، یه خبری از ما نگرفتی یه پست بی درمونی نزاشتی بگی این اسرای در به گور شده کجا هست😐💔 نگفتی این بدبخت افسرده کجا هس😐💔
 
سایه
پاسخ
به جام خودم تو وبت کامنت گذاشتم کلیم نگرانت بودم باورت میشه؟🥲برات شعرم نوشتم🥲🥲
𝐆𝐎 𝐅𝐈𝐍𝐃 𝐘𝐎𝐔𝐑𝐒𝐄𝐋𝐅𝐆𝐎 𝐅𝐈𝐍𝐃 𝐘𝐎𝐔𝐑𝐒𝐄𝐋𝐅
10 آبان 01 14:59
واوو😐
هری و رون بدبخ چیکا کردن مگه😐
خندیدن فقط😐
سایه
پاسخ
بهار بازم اومدی😩😩
𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
11 آبان 01 7:28
یه سوال دوشیزه اسمیت😂
اسمتون جیه؟ 
سایه اسمیت؟ 
درسته؟ 
سایه
پاسخ
اوهوم
اسرا
27 آبان 01 15:44
سایه از وقتی این رمز کاربری لعنتیم و یادم رفته دیگه زرندگی معنی ندارهههه بدون نی نی وب😐💔
سایه
پاسخ
از مادرتان بگیر🙃
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دنیای سایه می باشد