من چمه بعدا قفل میکنم چون دردل با خودمه
این روزها کار من شده خواب ، خواب ، تلویزیون ، گوشی ، آهنگ و خواب!
کار خاصی نمیکنم فقط اینکه تابستان شده و من حوصله هیچکس رو ندارم ! همانطور که دیگران حوصله منو ندارند ! هزاران کتاب ناخوانده انتظارم را میکشند ولی من به همان قدیمی های لعنتی دلبسته شده ام . این دنیا برایم زیادی آینده است! مرا به گذشته ها ببرید اما نه ان گذشته هایی که فکر میکنید ! مرا به بوستون امریکا در سال ۱۸7۰ ببرید و همانجا رها کنید ! میخواهم با زنانی که پیزاهن های بلندی چین دار با آستین های پفی و کلاه های بلند و بزرگ دارند ، بمانم.
همانجا زندگی کنم ، در کلبه ای کوچک ولی آفتابگیر نفس بکشم و هر صبح در لابه لای بودی کنده های نیمسوز شده شومینه قهوه بنوشم و به سراغ مرغ و خروس های پرچین بروم و به زنان فضول همسایه سلام کنم ! من برای این دنیا زیادی قدیمی ام ، شاید بگویید تحت تاثیر کتاب های کلاسیک مخش را هم از دست داده !ولی.. آره از دست داده :)
یهو متن نویس شدم :)
خلاصه
حوصله هیچکس رو نداره ! مگه بقیه دارن ؟ منی که 10/12 ساعت التماس میکردم مهمون فقط 1 دقیقه بیشتر بمونه الان التماس میکنم 2 ساعت زودتر بره
حوصله جواب دادن به پیامای دیگرانم ندارم ! نهایت یه استیکر :) با یه گل و یه استیکر واتساپی میفرستم برا یکی و اونوقت برا بقیه هم فروارد میکنم! بی اینکه پیامیو بخونم :)
راستی..
24 روز دیگه یه سال بزرگتر ، بی عقل تر و رو مخ تر میشم ! عه چه جالب 1 سال دیگه هم گذشت
بیایید این چند سال رو ارزیابی کنم:)
99_1400
از اینجا شروع میکنم ، فکر میکردم سال خیلی خیلی باحالیه ولی مضخرف بود ! ملت مسافرت میرفتن منی که بابام تا سر کوچه هم بزور منو میبرد 3 بار کرونا گرفتم (البته به اینکه از کم شانسیم هرکی یه مرضی بگیره نفر بعدی منم عادت کردم )اونجا بود که چهره ی واقعی معلمم دراومد و حداقل به بقیه والدین ثابت شد این خانم پر مدعا چقدر عالیه !
تابستونش بنایی داشیم منم سخت مشغول درس خوندن و کلنجار رفتن با خودم . تولد اونسالم خیلی قشنگ بود تا اینکه ... هنوز چند نفرو نبخشیدم ...مهم نیست، ساال تحصلی بدی داشتم کسی منو درک نکرد که مجازی درس خوندن چقدر بده .. همشم تو خونه ..
1400-1401
این سالو یه جاهاییشو دوست داشتم از یه جاهاییش بی نهایت متنفر بودم
خب ..... از زمان4 روز به فوت پدربزرگم تا به هنوز ، خونه پایینمون پره از کتابای من !
حوصله مهمون جدا ندارم و اگه یکی بیادت خونوم پا میشم میرم اتاقم درم قفل میکنم
اتاقم اومده بالا و با خواهرم مشترکه و من خیلی تو اذیتم (بخاطر درسام و حریم شخصیم که ایشون به غارت بردن)
تولد اونسالم خیلی قشنگ بود
اونسال برق و آب همش قطع بود و هنوز از گرمای اونروزا در عذابم
تو نی نی وبلاگ از جوگیری زیادم شبانه روز پست میزاشتم و....
راستی خبر دارید هنوز دختر داییم برام کلاس میزاره ؟
مدرسه... یه جاهاییش خوب بود یه جاهایی نه اصلا خیلی بد بود ..
خیلی تلاش کردم تا درسمو ازشون بهتر و بالاتر کنم و بشم بچه خرخون اما تا وقتی ملیکا هست😂
راجع به همکاسیامم ... خوبه..
اما بعضی از افراد اطرافم (فامیل ، دوست و..)حوصلشونو ندارم پاک بعضیاشون عقلشونو دادن به فنا برا چهارتا پسر کره ای گریه میکنند!
1401
فروردین تا 24 خرداد خیلی بد بود و هیچ حرفی راجعش ندارم
امسال دارم سعی میکنم برگردم و بشم خودم خود بی حوصلم :)