وبلاگموبلاگم، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡⚡⚡🪄🔮Patterhead🔮🪄⚡⚡، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

دنیای سایه

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ☘🌱

پرنده مهاجر تابستانی

پرنده ای از خرداد میهمان خانه ماست نمی دانم در کدام کنج خانه سکونت گزیده که نوای لبیک او تمام خانه را در بر گرفته پرنده ای سبز رنگ که صدایش نمایانگر تسبیح سحرگاه پروردگار یکتاست پرنده ی تابستانی الان روی تختم بودم که متوجه صدایش شدم چقدر زیبا می نوازد پرنده ساز دلم را...
17 تير 1400

امروز ...

امروز به روایت زیر : 💌 #یه_ماجرای_خاص #دحو_الارض یعنی گسترده شدن زمین که به روز بیست و پنجمِ ماه ذی‌القعده گفته می‌شه توی روایات گفته شده توی این روز خاص خشکی‌ها پدید اومدند و 🌸🌿🌸 زمین گسترده شد توی قرآن توی یکی از آیات 🌿 یعنی آیه ۳۰ نازعات به این پدیده اشاره شده و توی احادیث و منابع، اعمالی مثل #روزه، برای این روز سفارش شده بعضی از بزرگان معتقد بودند 🔆 در این روز اتفاقات بزرگ دیگه‌ای مثل به خشکی نشستن کشتی نوح(ع) یا ولادت چندنفر از پیامبران اتفاق افتاد بهرحال این روز، روز مهمیه و خوبه هر اندازه می‌تونیم از ساعاتش بر...
15 تير 1400

دیسشب از خنده غش کردم

رفتم یک کتابفروشی که اسباب بازی های کیوت زیاد داره بعد از خرید یکسری مجسمه های هری باتر دیدم که کلی بانمک بود  تا اومدم عکس بگیرم فروشنده نزاشت  ولی ازتو نت پیدا کردم ولی بانازی و بامزه گی اونا نیست هری پاتر لباسش نارنجی بود و صورتش زخم داشت و چوب تو دستش بود و شماش خیلی بانمک بود  رون ویزلی هم داشت ولی جالب نبود ولی .... ایشون رو خیلی جالب تر داشت و مثل بالا عنق نبود  تا دیدمش از خنده دلدرد شدمممم خیلی ناز بود دست به سینه هم نبود ...
14 تير 1400

پدربزرگ خوبم.....

چند وقتی است که فراموش کرده ام بنویسم برایت که چقدر دلم برایت تنگ شده است. دیگر خانه ات آن صفای همیشگی را ندارد پدربزرگ خوبم: چقدر بودنت برای ما حس قشنگ و خوبی بود و نبودنت تجربه سخت و تلخی است که از خداوند میخواهم هیچکس تجربه اش نکند🌹🌹🌹🌹 دوستت دارم ...
12 تير 1400

نکته 👌👌👌

من اگه خونم طبقه اول باشه و کسی بیاد به پنجره خونم سنگ بزنه و ناسزا بده، می‌بینم، می‌شنوم و بنابراین، ناراحت و عصبانی میشم و ممکنه کلِ روزم رو بخاطر یه پشه از دست بدم...! اما اگه خونم طبقه دهم باشه نه‌تنها سنگش اصلا به پنجره خونم نمی‌خوره بلکه چون ریز می‌بینمش و خوب نمی‌شنومش میگم لابد اومده سلام و احوال پرسی کنه. باهاش بای بای می‌کنم، پنجره رو می‌بندم و میرم سراغ کارهای مهم‌تر زندگیم... ولی اگه طبقه‌ 30ام باشم نه‌تنها اصلا نمی‌بینمش و تو رادار من نمیاد بلکه فقط دارم از اون فضا و ویو‌ی زیبا لذت می‌برم. نتیجه؛ ما اگه ارتفاع نگیریم آدم‌های کوچولو و ...
12 تير 1400
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دنیای سایه می باشد