خانم عدسی😎😎😎
این لقب و این سمت بزرگ را از پاییز سال
97 تا به امسال یر دوش کشیده ام
پدربزرگ خیلی عدسی دوست داشت
خصوصا عدسی های اینجانب🤩
یعنی لحظه شماری میکردم پنجشنبه بشه بدوم عدسی درست کنم
خالم میگفت یبار ازش پرسیدم شام چی درست کنم
گفته عدسی
بعد گفته برم درست کنم
گفته نه فقط باید........(من😎) بیام درست کنم
حیف
الان آقا بزرگی نیست که عدسی براش بپزم و اونم با ذوق و شوق بخوره.....
😭
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی